درباره وبلاگ به وبلاگ من خوش آمدید.ميتونيد تبليغات خودتونو با اجازه رو اين وبلاگ بذاريد. آرشيو وبلاگ
سرگرمي و..................................................
گاهی آرزو میکردم که کاش خانه ام سقف نداشت تا شبها ستاره هارا میشمردم و به خواب میرفتم ولی خوب که می اندیشم سقف ها هم لازمند! آری آرزو های دیروز را به خاطر می آورم و لبخند میزنم از ساده بودنش .اما حتم دارم که روزی هم به آرزو های امروزم میخندم و چه خوب است که اوکه پای آرزو هارا امضا میکند از فردای ما خبر دارد که ما از تحقق بعضی آرزو های دیروزمان شاد میشویم و به پوچی برخی میخندیم. به جای اینکه گریان از آرزو های اشتباهمان باشیم پنج شنبه 10 مرداد 1392برچسب:, :: 11:35 :: نويسنده : نسيم
شیطانی به شیطان دیگر گفت: آن مرد مقدس متواضع رانگاه کن که در جاده راه *
مرد پلیدی، درآستانه مرگ، کنار دروازه ی دوزخ به فرشته ای برمی خورد.! * *
شوالیه ای به دوستش گفت: بیا به کوهستانی برویم که خداوند در آنجا سکنی دارد. می خواهم ثابت کنم که خدا فقط بلد استاز ما چیزی بخواهد، در حالی که خودش به خاطر ما کاری نمی کند.
پنج شنبه 10 مرداد 1392برچسب:, :: 10:10 :: نويسنده : نسيم
ر از ماجراهای ترسناک می ترسید این مطلب را نخوانید!نفرین و بلاهای آسمانی همواره سوژه بسیاری از افسانه ها و داستان های کهن ملل مختلف بوده است. اما باید بدانید که اشیاء نفرین شده مختص افسانه ها و داستانهای مصر باستان نیستند...
نفرین و بلاهای آسمانی همواره سوژه بسیاری از افسانه ها و داستان های کهن ملل مختلف بوده است. اما باید بدانید که اشیاء نفرین شده مختص افسانه ها و داستانهای مصر باستان نیستند. در دنیای مدرن نیز بسیارند کسانی که معتقدند، مورد نفرین یک شی یا یک شخص قرار گرفته اند. نقاشی چهره انسانهای واقعی یکی از اشیایی است که در این زمینه همواره مورد توجه قرار داشته است. نقاشیهایی همچون؛ تصویر پسربچه گریانی که گویی با نگاه غمگین خود ما را در هر کجای خانه دنبال میکند.
آغاز نفرین داستان «نفرین پسر گریان» در یک روز آفتابی در سال 1985 آغاز شد. در آن روز نشریه انگلیسی زبان «The Sun» در صفحه 13، از نسخه روز چهارم سپتامبر خود مقاله ای با این عنوان به چاپ رساند: «نفرین سوزان پسر گریان» در این مقاله نوشته شده بود که چگونه دو نفر «ران» و «میهال» که در «روترهام» شهری معدنی در «یورکشایر جنوبی» انگلیس زندگی میکردند، تصویر نقاشی شده پسرکی که خیره به انسان نگاه میکند و قطرات اشک از گونه هایش سرازیر هستند را در آتش سوزی منزلشان مقصر میدانند. این آتش سوزی از یک تابه ارزان قیمت در آشپزخانه آغاز شد و به سرعت تمام خانه آنها را فرا گرفت. اما هر چند که تمام اتاق های طبقه اول در آتش سوختند و سیاه شدند، ولی تابلوی نقاشی پسرک گریان، سالم و دست نخورده باقی ماند و از آتش، جان سالم به در برد. وقتی تمام دیوارهای خانه سوخته و نیم هسوخته بودند و دود از آنها بر میخاست، تابلو همچنان به دیوار آویخته بود و به کسانی که درصدد خاموش کردن آتش بودند، مینگریست. آنچه مسلم است داستان آتش سوزی توسط یک «تابه سوزان» معمولا دو ستون از یک روزنامه را اشغال میکنند، ولی چیزی که توجه مردم را جلب کرد اظهارات آتش نشانی بود که گفته بود بارها در ماموریت های کاری دیده است که تمام خانه ا ی سوخته ولی نسخه های مختلف تابلوی پسر گریان، سالم و دست نخورده باقی مانده اند. داستان این نقاشی در دهه 1990 آتشسوزی های «پسر گریان» به کشورهای دیگر هم سرایت کرد و داستان هایی از آن بر سر زبانها افتاد و تحقیقات بر روی این تابلو آغاز شد. یکی از کسانی که پژوهشی گسترده بر روی آن کرد «جورج مولاری» یک دبیر بازنشسته بود که دریافت این نقاشی اثر نقاشی اسپانیایی به نام «فرانشات سویل» است. یک روز در سال 1969 «سویل» به دنبال سوژه ای شاخ نبات4 برای نقاشی در خیابانهای مادرید، پرسه میزد که چشمش به پسربچه ای ولگرد افتاد. پسرک اصلا حرف نمیزد و نگاهی پر از اندوه داشت. سویل تصویر او را کشید و یک کشیش کاتولیک او را شناخت و گفت: نام پسرک «دون بونیلو» است که بعد از اینکه شاهد مرگ والدینش در یک آتش سوزی بوده از خانه فرار کرده است. کشیش میگفت: تاکنون، هیچکس سرپرستی پسرک را برعهده نگرفته، زیرا همه معتقدند هر کجا او میرود، آتشسوزی به پا می شود. به همین خاطر مردم نام «شیطان» را بر او گذاشته اند. به هر حال نقاش به نصیحت کشیش گوش نکرد و نسخه های مختلفی از تصویر پسرک کشید و فروخت. اما یک روز استودیوی او آتش گرفت و زندگی او نابود شد، او پسرک را مقصر دانست... پسرک از آنجا فرار کرد و دیگر کسی او را ندید. در سال 1976 یک اتومبیل در جاده آتش گرفت و راننده آن کاملا سوخت. راننده قابل شناسایی نبود ولی قسمتی از گواهینامه رانندگی او سالم مانده بود که نشان میداد نام او «دون بونیلو» 19 ساله است در واقع همان پسر کوچولوی و خیابانی... «نفرین پسر گریان» هنوز هم ادامه دارد به طوری که یکی از همین آتشسوزی های مشابه در سال 2002 در یک رستوران بین جاده ای در انگلیس رخ داد و همه چیز به جز تابلوی «پسرک گریان» سوخت. آیا این نفرین واقعا وجود دارد؟ آیا اصولا نفرینها واقعی هستند یا همه آنها افسانه هایی میباشند که با تلقین بر روی زندگی انسانها تاثیر میگذارند؟ اگر این طور است چگونه ممکن است چندین آتشسوزی شدید روی دهد و در همه آنها تنها یک تابلوی نقاشی آن هم با یک سوژه، آویخته بر دیوارهای سوخته باقی بماند؟ این هم یکی از معماهای این دنیاست که بسیاری از کارشناسان در حال بررسی و کشف راز آن هستند. وحشت عمومی این گفته حقیقت داشت و بارها چنین اتفاقی افتاده بود. عجیب بود که در آتشسوزی های بزرگ تصویر یک پسربچه سالم باقی میماند و نمیسوخت. اما با انتشار این مقاله در نشریه «The Sun» این خبر به همه مردم انگلیس و دیگر کشورهای اروپایی رسید و باعث وحشتی عمومی شد. برخی از نشریات رقیب، The Sun را متهم به خرافه پراکنی برای فروش بیشتر کردند، ولی این حرفها تاثیری بر احساسات برانگیخته مردم نداشت. روز 5 سپتامبر 1985 افراد بسیاری ادعا کردند که از قربانیان تابلوی پسر گریان هستند و افراد بسیاری که این تابلو را در منزل داشتند از عواقب خطرناک این نفرین ابراز وحشت میکردند. «دورامان» اهل «میچهام» ادعا کرد تنها شش ماه پس از خرید تابلوی پسر گریان، خانه اش آتش گرفت و زیر و رو شد. او میگفت تمام تابلوهای خانه از بین رفتند به جز تابلوی پسر گریان، که دست نخورده روی دیوار آویزان مانده بود. «ساندرا کاسک» مدعی شد که او، خواهر شوهرش و دوستش، هر یک تابلویی از پسر گریان را خریده بودند همگی گرفتار آتش سوزی شدند. خانواده دیگری از «ناتینگهام» میگفتند این تابلو باعث سوختن خانه و بیخ انمان شدن آنها شده است. «برایان پارکس» که پس از آتشسوزی خانه به همراه همسر و فرزندانش به علت استنشاق دود، کارشان به بیمارستان کشیده شد، میگفت: پس از مرخصی از بیمارستان به خانه برگشت و دید تابلوی «پسر گریان» سالم سر جایش آویخته است او بلافاصله تابلو را برداشت و نابود کرد. علاوه بر این اتفاقات داستان های دیگری نیز تعریف شدند که صحت و سقم آنها هرگز معلوم نشد. مثلا خانمی که میگفت از وقتی این تابلو را خریده، شوهر و سه پسرش مرده اند. شخص دیگری مدعی شد پس از خرید نسخه ای از این تابلو، ورشکست شده و زن دیگری که میگفت از وقتی این تابلو به خانه شان آمده همیشه بیمار است. در همان زمان، مردی ادعا کرد پس از شنیدن اخبار این تابلو، دو نسخه آن را که در خانه داشته، آتش زده ولی تابلوها نسوخته اند. مسئولان شهر برای خاموش کردن شایعات و از بین بردن وحشت، مامورانی را به خانه او فرستادند تا تابلوها را بسوزانند ولی در کمال حیرت با اینکه تابلوها یک ساعت درون آتش بودند حتی نیمه سوخته هم نشدند.
چهار شنبه 9 مرداد 1392برچسب:, :: 20:9 :: نويسنده : نسيم
چرا به زن بودن خود افتخار کنیم / آخر خنده
۱-مجبور نیستی وقت دستشویی رفتن زیر اواز بزنی که اهالی خونه، بقیه صداهای نافرم رو نشنون.
۱-مجبور نیستی وقت دستشویی رفتن زیر اواز بزنی که اهالی خونه، بقیه صداهای نافرم رو نشنون. چهار شنبه 9 مرداد 1392برچسب:, :: 20:8 :: نويسنده : نسيم
راه های خنک کردن خانه بدون کولر!!براى رسیدن به این منظور موثرترین راه این است که گرمایى را که به ساختمان مى تابد، دفع و از ورود آن به خانه پیشگیرى کنیم...
براى رسیدن به این منظور موثرترین راه این است که گرمایى را که به ساختمان مى تابد، دفع و از ورود آن به خانه پیشگیرى کنیم.
مناسب ترین روش براى پیشگیرى از جذب حرارت و دفع گرما، انعکاس یا بازتاباندن آن است. گرما از چند طریق وارد خانه مى شود که مهمترین و عمده ترین آنها حرارت ناشى از تابش گرماى خورشید است که از پنجره ها و سقف وارد خانه مى شود. شیشه ها ۴۰ درصد از گرماى ناخواسته از طریق پنجره ها وارد خانه می شود. استفاده از شیشه های بازتاب دهنده نور یکى از راه هاى دفع این گرما است. استفاده از این نوع شیشه روى پنجره علاوه بر خنک نگه داشتن خانه از تابش مستقیم نور خورشید به وسایل خانه و کمرنگ شدن مبلمان، پرده ها و فرش هم جلوگیرى مى کند. انواع گوناگونی از این شیشه با درجات مختلفى از تیرگى وجود دارد که باید با توجه به آب و هواى منطقه اى که در آن زندگى مى کنید، نوع مناسب را انتخاب کنید. اگر از پوشش هاى ثابت استفاده مى کنید، توصیه مى شود که پنجره هاى جنوبى را با این گونه شیشه ها نپوشانید تا در زمستان بتوانید از گرماى نور خورشید استفاده کنید. سایبان هاى داخلى و خارجى سایبانها با جذب یا بازتاب نور خورشید از ورود آن به خانه به میزان قابل توجهى جلوگیرى مى کنند. نصب سایبان در هر دو سطح خارجى و داخلى پنجره مفید است، اما سایبان هاى خارجى به این دلیل که گرما را قبل از برخورد با پنجره دفع مى کنند، مناسبتر و موثرتر هستند. نصب سایبان هاى داخلى و پرده، گرماى ناشى از تابش خورشید را که از طریق پنجره وارد خانه مى شود، تا ۶۵ درصد کاهش می دهد. در حالى که این میزان با نصب سایبانهاى بیرونى به ۹۵درصد مى رسد. هنگام نصب سایبان باید شرایط آب و هوایى، تعداد دفعات باز کردن پنجره و نکات دیگر را در نظر بگیرید و نوع مناسب را انتخاب کنید. نصب سایبان براى پنجره هاى بزرگ، به ویژه پنجره هاى شرقى، غربى و جنوبى خانه نقش مهمى در خنک نگه داشتن هواى داخل خانه در ساعات گرم روز دارد. توصیه مى شود در ساعات گرم روزهاى تابستان پرده ها را کنار نزنید و شبها پنجره ها را باز کنید تا هواى تازه در خانه جریان پیدا کند. سایبان بهتر است با سطح شیشه پنجره زاویه ۴۵ درجه داشته و طول آن نیمى از ارتفاع پنجره را بپوشاند. اگر در منطقه اى زندگى مى کنید که زمستان هاى سرد دارد، از سایبانهایى استفاده کنید که قابلیت نصب و برداشتن داشته باشد و بتوانید در زمستان آنها را بردارید. پرده هاى مات و حصیرى استفاده از پرده هاى سفید و مات در فصل تابستان ۴۰ تا ۵۰ درصد از گرماى خورشید را که از شیشه عبور مى کند، کاهش مى دهد. نصب پرده هاى حصیرى در بیرون پنجره که در قدیم بیشتر استفاده مى شد، مى تواند ۶۰ تا ۸۰ درصد حرارت را کاهش دهد. چهار شنبه 9 مرداد 1392برچسب:, :: 20:4 :: نويسنده : نسيم
رفتم جلسه ثبت نام 1ساعت وایسادم.یارو اومده میگه میخوای ثبت نام کنی؟ پـَـــ نَ پـَـــ اومدم حالتو احوالتو سفید رویتو سیه مویتو ببینم بروم..
%%%%%%%%%%%%%%
مامانم سفره پهن کرده بود ,بهش گفتم میخوای شام بیاری؟
%%%%%%%%%%%%%%
پدربزرگم فوت کرده تو قبرستونیم دوستم زنگ زده میگه کجایی؟ میگم بهشت زهرا ! میگه واسه چی ؟ میگم واسه پدر بزرگم. میگه اِ ؟ فوت کرده ؟ میگم پـَـــ نَ پـَـــــ تمرینی اومدیم مانور بدیم اگه یوخت اتفاقی افتاد هول نشیم...
%%%%%%%%%%%%%%
دوازده شب رسیدم دم خونه کلید نداشتم به داداشم زنگ زدم میگم یواش درو باز کن بقیه بیدار نشن .میگه در خونه رو؟ پَـــ نَ پَـــ در یخچالو!!! سر شب گرمم بود رفتم پشت تخم مرغها خوابیدم.!!!
%%%%%%%%%%%%%%
شیشه رفته تو دستم , دارم از درد جیغ و داد می کنم, به رفیقم میگم در بیار, میگه شیشه رو؟
%%%%%%%%%%%%%%
تصادف کردم، زنگ زدم ۱۱۰ ... پلیسه اومده میگه تصادف کردی؟!گفتم پـــ نَ پَـــــ اینا همش نقشه بود بیای ببینمت
%%%%%%%%%%%%%%
میگم دیگه میخوام از ایران برم ...
%%%%%%%%%%%%%%
یارو با 160 تا سرعت زده به یه عابر پیاده ، عابره پرت شده 20 متر اونطرفتر افتاده زمین هیچ تکونیم نمیخوره.دوستم میگه یعنی مرده؟
%%%%%%%%%%%%%%
مادر دانش آموزِ اومده مدرسه....معلم بهش میگه با بچتون ریاضی تمرین کنین....میگه تو خونه؟....پَـــ نَ پــــ تو زمین های خاکی........اکثر قهرمانا از زمین های خاکی شروع کردن
%%%%%%%%%%%%%%
بعد از کلی کلنجار رفتن با شریکم بهش گفتم باید از هم جدا شیم ...
%%%%%%%%%%%%%%
یارو اومده خونه رو ببینه واسه خرید. تا طبقه سوم با پله اومده میگه پس اینجا کلا آسانسور نداره!! پَـــ نَ پَــــ آسانسور داره ولی از طبقه چهارم شروع میشه !
%%%%%%%%%%%%%%
رفتم خونه دیدم ماهی از تنگ افتاده بیرون،داداشم میگه یعنی مرده؟ میگم پـَـَـ نَ پـَـَــ دوگانه سوزش کردم وقتی آب نیست با هوا کار میکنه!!
%%%%%%%%%%%%%%
دارم تو خونه رو ترد میل میدوام بابام میاد میگه داری میدویی لاغر کنی...!! پَـــ نَ پَـــ کلاسم دیر شده عجله دارم
%%%%%%%%%%%%%%
مرغ و از فریزر در آوردم میگه می خوای غذا درست کنی ؟!
%%%%%%%%%%%%%%
دارن گوسفندرو قربونی میکنن ... یه آفتابه آوردن که بش آب بدن ...
%%%%%%%%%%%%%%
رفتیم پایگاه انتقال خون میگه شمام اومدین خون بدین؟پـــ نه پــ ما پشه ایم اومدیم مهمونی...!!!
%%%%%%%%%%%%%%
%%%%%%%%%%%%%%
%%%%%%%%%%%%%%
رفتیم واسه شاخ نبات7ی باغ اجاره کنیم ... یارو میگه جای امن میخای ؟
%%%%%%%%%%%%%%
تو خیابون با دوستم داشتم راه می رفتم ، یارو موتوریه گوشیمو از دستم قاپید
%%%%%%%%%%%%%%
%%%%%%%%%%%%%%
رفتم رستوران یارو میگه غذا میل دارید قربان؟پ نه پ اومدم ببینم اینجا حقوق خوبه؟از کارت راضی هستی یا نه
%%%%%%%%%%%%%%
تصادف شده زنگ زدم اورژانس میگه کسی صدمه دیده
%%%%%%%%%%%%%%
تو جاده بنزین تمام کردیم وایسادیم کنار جاده 4 لیتری تکون میدیم ! طرف اومده میگه بنزین تمام کردین ؟
%%%%%%%%%%%%%%
%%%%%%%%%%%%%%
به بابام میگم تلویزیونو بزن کانال دو ... میگه روشنش کنم ؟
%%%%%%%%%%%%%%
رفتیم کوه ... دارم چوب جمع میکنم ... چهار شنبه 9 مرداد 1392برچسب:, :: 10:43 :: نويسنده : نسيم
پیش هر کس، هر کجا پز می دهیم جمعمان هر وقت کامل می شود یا که می لافیم؛ یا پز می دهیم کار ما اصلا همین پز دادن است خوب و خوشحالیم تا پز می دهیم واقعا خیلی سبک تر می شویم چون که ریلکس و رها پز می دهیم هیچ فرقی هم ندارد جای آن در عروسی یا عزا پز می دهیم چهره هامان ناز و خوشگل می شود بس که با ناز و ادا پز می دهیم یک نفس در خواستگاری هایمان از سر صدق و صفا پز می دهیم با نماز و روزه و اعمال هم دور از چشم خدا پز می دهیم با قیافه، لنز، مو، گوشی، لباس روسری، عینک، طلا پز می دهیم با عمو ها، عمه ها، هر کس که شد دوست، فامیل، آشنا پز می دهیم خال کوبی می کنیم ابروی خود تازه آن هم تا به تا پز می دهیم می خریم از بوفه ی دانشکده کیک با کوکا کولا پز می دهیم کاش این پزها کمی معقول بود گاه خیلی نابجا پز می دهیم خانعمومان برج دارد در ونک ما ته یک روستا پز می دهیم عمه ی داماد ما هر وقت که می رود اسپانیا پز می دهیم خاله رعنا رفته ویلای شمال بعد ما در این هوا، پز می دهیم سوپر استار است دختر عمه مان او خودش نه بلکه ما پز می دهیم در اتاق سی سی یو، زیر سرم یا که در حال کما پز می دهیم در خیابان، با لباس و کیف و کفش با مگان و زانتیا پز می دهیم این درست، اما نمی دانم به چی توی استخر و سونا پز می دهیم توی مهمانی که غوغا می کنیم چون که با هم همصدا پز می دهیم چهار شنبه 9 مرداد 1392برچسب:, :: 10:41 :: نويسنده : نسيم
10 فرمول ترکیبی برای 10 رنگ موی پرطرفداردر این مطلب برای شما فرمول ترکیب چند رنگ پر کاربرد همراه با شماره اکسیدان را قرار داده ایم. جملات زیبای کوروش کبیر دستانی که کمک می کنند پاکتر از دستهایی هستند که رو به آسمان دعا می کنند. سلام به تمام عزيزان محترم : مي خواستم چند تا مطلب تازه بنويسم بخونيد ضرر نمي كنيد شكست هايي وجود دارد كه بيش از خيلي پيروزي ها ارزشمند است (مونتي) تنها عشق را بياموزيد زيرا شما خود از جنس عشق هستيد . جهان به تلاش بها مي دهد نه به بهانه (اندرو ميتوس ) رمز كليه ي پيروزي ها اراده است . . زندگي جذبه دستي است كه مي چيند . زندگي نوبر انجير سياه در دهان گس تابستان است . زندگي بعد درخت است به چشم حشره . زندگي تجربه ي شپره در تاريكيست . ن صداقت،یه کهکشان مهربانی، و یه دریا عشق توی زندگي حس غريبي است كه مرغ مهاجر دارد . زندگي سوت قطاري است كه در خواب پلي مي پيچد . زندگي ديدن يك باغچه از شيشه ي مسدود هواپيماست . خبر رفتن موشك به فضا لمس تنهايي (ماه) فكر بوييدن گل در كره اي ديگر سهراب سپهري
معجزه اين نيست كه روي اب راه برويم . معجزه اين است كه روي زمين سبز در لحظه اكنون قدم بزنيم از ارامش و ان زيبايي كه هم اكنون وجود دارد لذت ببريم ... تنها كاري كه بايد بكنيم يافتن راهي است كه جسم و ذهن خود را به لحظه اكنون بازگردانيم تا انچه را كه اسباب طراوت شفا و حيرت است پيدا كنيم . (تيش نات هام ) We can do Anything we want to if we stick to it Long enough Hellen Keller به هر كاري كه اراده كنيم توانيم اگر ان گونه كه سزاوار است پيگير ان باشيم هلن كلر و در اخر ...................... سرتو بذار رو شونهام خوابت بگيره جا خالي ميدم بخوري زمين حالت بگيره
· چند سخن از بزرگان : · دنيا جاي ازمايش است نه اسايش (خواجه عبد الله انصاري) · قضاوت نكن تا درباره ي تو قضاوت نكنند ( لينكلن ) · تاريخ متعلق به كسانيست كه در زندگي اميد هاي بزرگ دارند (كيم وو چونگ ) · تغيير يعني بدست اوردن چيزي جديد (جانسون · دنيا از ان كساني است كه حرارت و انرژي دارند (ناپلؤن ) · موفقيت جاده اي است كه ما خودمان بايد ان را هموار سازيم (بندلر ) · تحمل و بردباري بالاترين جرات و جسارت است · تنها ارزو كردن شرط نيست بلكه تلاش براي تحقق بخشيدن به ان هم شرط است (پاستور) · اميد وارم خوشتون اومده باشه سلام به همگي چند تا مطلب خوشگل ديگه پيدا كردم كه اميد وارم خوشتون بياد . باز سازي دنيا : پدر روزنامه مي خواند اما پسر كوچكش مدام مزاحمش مي شد حوصله ي پدر سر رفت و صفحه اي از روزنامه را –كه نقشه ي جهان را نشان مي داد – جدا – و قطعه قطعه كرد و به پسرش داد . (بيا !كاري برايت دارم .يك نقشه ي دنيا به تو مي دهم "ببينم مي تواني ان را دقيقا همان طور كه هست بچيني ؟) و دوباره به سراغ روزنامه اش رفت ; مي دانست كه پسرش تمام روز گرفتار اين كار است . اما پسرش يك ربع بعد با نقشه ي كامل برگشت پدر كه بسيار متعجب شده بود گفت : مادرت به تو جغرافيا ياد داده است ؟ پسر جواب داد : خغرافيا ديگر چيست ؟اتفاقا پشت اين صفحه تصويري از يك ادم بود وقتي توانستم ان ادم را بسازم دنيا را هم دوباره ساختم تا ابد شاد باشيد // . دوباعهخعهحغههخعختنفاثفقامشتشونه،اما چه جوری یه دنیا محبت،یه آسمومی گن قلب آدما اندازه مشتشونه،اما چه جوری یه دنیا ]محبت،یه آسمون صداقت،یه کهکشان مهربانی، و یه دریا عشق توی قلبت جا شده راستي ........ ممنون كه نظر نمي دين . . روشن تر از خاموشي چراغي نديدم . و سخني از بي سخني نشنيدم . . ساسراي سكوت شدم وصدره صابري در پوشيدم. . . مرغي گشتم ;
زندگي رسم خوشايندي است زندگي بال و پري دارد با وسعت مرگ پرشي دارد اندازه ي عشق زندگي چيزي نيست كه لب طاقچه ي عادت از ياد من و تو برود . . و نپرسيم كه فواره ي اقبال كجاست . و نپرسيم چرا قلب حقيقت اب است . و نپرسيم پدرهاي پدر ها چه نسيمي چه شبي داشته اند . .. . پشت سر نسيت فضايي زنده پشت سر مرغ نمي خواند پشت سر باد نمي ايد پشت سر پنجره ي سبز صنوبر بسته است پشت سر روي همه فرفره ها خاك نشسته است پشت سر خستگي تاريخ است پشت سر خاطره موج به ساحل صدف سرد سكون مي ريزد .. .. . . لب دريا برويم تور در اب بيندازيم و بگيريم طراوت را از اب
.0 زندگي تر شدن پي در پي زندگي اب تني كردن در حوضچه ي (اكنون) است رخت ها را بكنيم اب در يك قدميست ...............
.. پرده را بر داريم : بگذاريم كه احساس هوايي بخورد . بگذاريم بلوغ زير هر بوته كه مي خواهد بيتوته كند . بگذاريم غريزه پي بازي برود . كفش ها را بكند و به دنبال فصول از سر گلها بپرد . بگذاريم كه تنهايي اواز بخواند . چيز بنويسد . به خيابان برود ......................
عشق امانت با ارزشيه كه هر كسي تو قلبش ميزاره برايه همينه كه هر وقت بخواي عشقت را از كسي پس بگيري بايد قلبش را بشكني.........................
زندگي سخت نيست ما سختش مي کنيم . عشق قشنگ نيست ما قشنگش مي کنيم.دل ما تنگ نيست ما تنگش مي کنيم.دل هيچکس سنگ نيست ما سنگش مي کنيم زندگي چيزي نيست که لب طاقچه ي عادت از ياد منو تو برود................. |
|||||||||||||||||
نویسندگان
پیوندها
آخرین مطالب
تبادل لینک
هوشمند |
|||||||||||||||||